ديديد قبلا پست گذاشتم ترس برادر مرگ است.حالا وضع خيلي از افراد ما تو جامعه تقريبا همين طور هست!!!
راستي خدا كجاي زندگي ما هست؟گاهي خدا را فراموش ميكنيم.
تطمئن القلوب
گاهي كه كمي بيشتر………….
ما ملت هميشه در صحنه ايم ………خخخخخخخخ
حوادث مختلف را از سيل و زلزله و اغتشاش و آنفولانزا و…و… پشت سرگذاشتيم .
بايد به كرونا بگيم برو بابا كوچول توچي مي گي
شوخي كردم يه دفعه بهش بر مي خوره واونوقت نميشه جلوش را گرفت و…………
وقتی گفته میشه فاستبقواالخیرات
خیلی نکته داره ،گاهی تو زندگی روزمره خودمون از این امر غافل میشیم.
مثلا روز سرد برفی ،راهپیمایان 22 بهمن و انتظار ماشین
و ماشین هایی که سبقت بگیرند برای رساندن مسافران به مقصد حتی اگه بیراهه باشه مسیرشون
بعضي چيزها براي آدم وظيفه است.گاهي به اون وظيفه آگاهي داره و به خوبي انجام مي ده يا لااقل در حد توانش تمام سعيش را ميكنه.
گاهي هم بهش آگاهي نداره ؛كه بايد بيدار بشه؛
گاهي هم بيدار ولي خودش را به خواب زده ؛همون مصداق شعري هست كه هميشه تو بچگي هامون جزو افتخارات محسوب مي شد بخونيم (هركس كه نداندو بداند كه نداند در جهل مركب ابد دهر بماند)كه اين دسته افراد را بايد ولــــــــــــــــشــــون كرد.
راهپيمائي 22بهمن هم از همين وظايف است.اما امسال اين وظيفه رنگش حساس تر شده و حضور هم مهمتر شده است.
مثل واحد درسي كه اگه پاسش نكنيم سنوات ميشه.
راهپيمايي امسال يه نوع تجمع حضور سربازان حاج قاسم براي بيعت با رهبري.
ما ميخواهيم امسال يك مشت محكم شويم بر دهان اون هايي كه جرات حرف رودر رو را ندارند و پشت سر رجز ميخونند.
امسال ميخواهيم بگوييم فضا هاي مجازي و فيك ها و سايبري و….در مقابل حقيقت حضور ما لال خواهيد شد.
ميخواهيم بگوييم رهبرا امسال هم با سال هاي قبل فرق دارد
دیشب یکهو برق رفت .چون گرمایش با پکیج ترس و دلهره از اینکه ای داد بیداد الان خونه یخچال میشه و همه قندیل میبندیم.خواب را ساعت 1و2 نصف شب از چشمانم ربود و اینگونه شد که تا ساعت5 صبح خوابم نبرد.اگرچه نیم ساعت بعد برق آمد و گرما به قوت خودش باقی بود.
صبح که سر کار بودم وقتی بچه ها میگفتند تا صبه واسه امتحان بیدار بودیم خوب در کشان می کردم.
راستی راستی ترس برادر مرگ است.
تو مه كه چشم چشم را نمي ديد و برف روي زمين را پوشانده بود و ماشين گه گاهي ليز مي خوردو اين طرف و آنطرف مي رفت.خانم آهسته عرض خيابان را طي مي كرد و ميرفت تا خودش را به ان طرف برساند.وسط خيابان كه رسيد ماشين بوق بلندي برايش زد.داشتم فكر مي كردم الان هست كه خانم الفاظ ريز و درشتش را حواله راننده كند و بگه اي فلان فلان شده خودم كور كه نيستم خودم مواظبم و……………….
اما دستش را به نشانه ادب و تشكر روي سينه اش گذاشت وتشكر كرد و رفت به همين سادگي و ادب
به زبان خودش حرف می زد نگاهش که می کردی چند کلاسی بیشتر سواد نداشت همانطور که فرمان ماشین را می چرخاند شروع به صحبت کرد باید انتقام سختی بگیرند،حاج خانم (زنش را میگفت)میگفت اینقدر که برای حاج قاسم گریه کردی برای آقای خدا بیامرزت گریه نکردی!! آقای من یک نفر بود و برای من و بچه هاش بود مرد خوبی بود ولی برای خودمان. اما این مرد سردار برای اسلام بود.کار بلد بود یه دنیا ازش هراس داشتند کاره ای بود آدم بیشتر دلش میسوزد و همینطور ادامه داد. با خودم گفتم سردار سردار همه بود کار هایش به دل همه نشسته بود.دلمان برایش تنگ می شود.
اگرچه سقوط هواپيماي مسافربري به هر دليل و عواملي ؛سخت و دل هر ايراني را به درد مي آورد و حلاوت اقتدارمان در پرتاب موشك به پايگاه آمريكائي در عراق را به كاممان تلخ ميكند.
تازه داشت دلمان خنك مي شد.ايستادن در مقابل قدرتي كه ادعاي ابر قدرت بودن جهان را دارد و پاسخ دادن به آن و پرتاب موشك و……حال مي خواهد خسارت داشته باشد يا نه………………اما دلمان يكهو داغ شد.
داغ شد كه ديديم مردي آبروي خود را با خدا معامله كرد!
معامله خوبي كرد با خدا چون حتما خدا آبرويش را خواهد خريد.
اين زمانه نمي شود با بعضي خلق الله معامله كرد يا كم فروش دارند و يا گران فروشي!گاهي هم دچار فراموشي مي شوند.
يادشان مي رود كه سردمدار كمك در حوادث طبيعي و …در كشورمان همين سپاه است.
يادشان ميرود كه چطور انتقام خون شهيد حججي را گرفتند.
يادشان مي رود چطور در مقابل آمريكا با اقتدار ايستاد و موشك را به پايگاه مهمش در عراق زدو دلمان خنك شد و باد در غبغبمان انداختيم كه ما اينيم.
يادشان مي رود كه شلوارهاي بالا زده در گل و لاي سيل و آوارهاي خرابه هاي زلزله همين برادران سپاه هستند.
يادشان مي رود كه اگر برادران سپاه نبودند الان وضعيت ما مشابه افغانستان و سوريه و عراق و…بود.
يادشان ميرود كه دستگيري ريگي و امثالهم نتيجه شب زنده داري اينان بوده.
يادشان مي رود كه اگر اغتشاشي مي شود اينان تاصبح بيدارند.
يادشان مي رود كه يادشان ميرود………………………
اصلا رهايش كنيد خودم هم يادم رفت از بس زياد است اين از ياد رفتن ها…………………………….
امروز خیلی دلم سوخت .واقعا کلافه شدم. واسه بچه ای که به خاطر خودخواهی پدر و مادرش سایه یکی را زیر طوفان طلاق از دست می داد. بچه کلاس اولی که منتظر مامانش برگرده و تو تکالیفش بهش کمک کنه و به خاطر همین تکالیفش را انجام نمی داد. وقتی با بچه ها دعوا میکنه و همه میگن مامان دلش را شکونده بوده دلم میخواست به جورایی راهنمایی کنم اما حیف …… پیش خودم میگم کاش یکم بزرگتر بود ….آخه کلاس اول خیلی فرق داره همش مادر است ومادر است و مادر…….
چه خیالات خامی اسلام ما همیشه جوانه دارد
هروقت گلی پر پر می شود چند جوانه جایش شکوفا می شود
وقتی حاج قاسم رفت حاج قاسمی ها شکو فا میشوند
رفتن حاج قاسم حزین است اما نا امیدی برای ما ندارد
دل آدم می گیرد ولی دل مردگی ندارد
اسلام همیشه داده است بزرگانی را تا زنده بماند درخت تنومند اسلام
داشتم فکر میکردم حرکت حاج قاسم حرکت برای اسلام بود که محدود نمیشد برای ایران دایره افکارش جهان اسلام بود که عراق و لبنان و سوریه….زیر گام هایش بود
دلمان تنگ می شود اما جایش خالی نمیشود مبارک باد بر روح بلندش شهادتش
تسلیت باد بر امام زمان و رهبرم
گوينده راديو ميگفت:خورده هاي نان سفره ها را دور نريزيد و گوشه اي براي پرندگان بريزيد.
كجاست پرنده اي كه بخورد خورده نان ها را از لب پنجره ؟؟؟؟؟
انگار گوينده را ديو خبر نداشت پرنده هاي شهر مدت هاست كه شهر را كوچ كرده اند!!!!!
نه به خاطر سرما و نه گرسنگي!!!!!!! ((گرسنه كه نمي مانند مردم شهر چنان سفره هاي مملو از تكه هاي درشت نان و پسماندهاي غذا را از پنجره و بالكن خانه هايشان به بيرون تكان مي دهند كه دايناسورهاي منقرض شده عصر يخبندان را سير مي كند !چه برسد به گنجشكك نحيف روي ديوار !!!!!))
به خاطر دود هاي شهر كه فضاي شهر را سياه كرده(مثل سياهي كوزه ترس هاي كودكيمان كه يك هو بيرون مي آمد و چشم چشم را نمي ديد)
فضاي شهر مه آلود است نه با قطرات آب بلكه با آلاينده ها كه پراست از عناصر سمي كارخانه ها و ماشين ها وبنزين و…….که نتیجه اش بالا رفتن آمار بیماران صعب العلاج و…..است .
خبر خوب اين است كه مسئولين راه حل آن را پيدا كرده اند و سخت به اجراي آن كمر همت بسته اند تعطيلي مدارس!!!!!!!!!!!!!!!!!!