گاهی اوقات فراموشت کرده اند و آنقدر از ذهن ها دورت کرده اند که گویا نیستی!
گاهی تورا در ندبه هایش طلب میکنند که بیائی و پایان غم هایشان باشی!
اما من آرزوی امدنت را در دستان صادقانه کودکانی دیده ام که به آسمان بلند شده و زیر لب نجوا میکند خداکند امام زمان زودتر ظهور کند!
آنقدر در التهاب آمدنت بیقرار هست که ناخدا آگاه علت را جویا می شوم با اینکه باید علت قرار ها را پرسید؟
و میگوید مامان گفته امام زمان با سپاهی از شهیدان می آید؛دعا میکنم زودتر بیاید تا بار دیگر بابا را ببینم.
دل آشوبه میگیرم ،انتظار یعنی چه………………………………….
در صف گاز ايستاده بود .ماشينش بيانگر گذر طولاني از زمان بود.اين را از چهره مرد هم مي توان فهميد.دو سه تا كپسول گاز را پايين ميگذارد تا پر كنند.نگاهش خسته است.انگار امواج كلمات در دهانش تلنبار شده است كه جايي كنار هم بنشينند و جمله شود.
سرم را از ماشين بيرون ميآورم تا صف ماشين هادر جايگاه را كه پشت سر هم صف بسته اند ببينم.ذوق كنم چقدر جلو آمده ام.
صداي خش دار مرد فضاي ذهنم را بهم ريخته ميريزد.
دستانش را نشان ميدهد و ميگويد.مدتي است كار ندارم.كسي هم سوار ماشين درب و داغون من نمي شود.الاچند وقتي است با رب دست كردن خرج زندگي را در مي آورم.قطرات اشكش در عمق ترك هاي دستش جاري مي شود و به روي زمين ميغلتد.اگر كپسول هاي مرا پر نكني………..مجبورم……………
توي ذهنم ميچرخد عجب دنياي بي خودي
#كمك#هاي#مومنانه
در كيف كه باز مي شد بوي نان وپنير از كيف بيرون مي زد.مادر سفارش مي كرد تا آخر تغذيه ات را بخوري!صداي همهمه و هياهوي بازي و سروكله زدن بچه ها توي حياط و توي كوچه و خيابان به گوش مي رسيد.با خيال راحت كيفشون را روي كولشون مي انداختند و دوان دوان پياده و يا با سرويس مدرسه خود را به مدرسه مي رساندند/گاهي سفارش ميكرديم اگه دوستت لوازم نداشت حتما بهش بده و اماحـــــــــــــــالا
بچه ها با اضطراب و استرس ميرن مدرسه و به جاي بوي نان ؛بوي الكل و مواد ضد عفوني از كيف بيرون ميزنه !سفارشمون به بچه ها اينه كه تا ميتونيد چيزي نخوريد و به كسي اصلا چيزي نده!تو حياط يه گوشه وايسا و دنبال كسي نرو
اه اه اه………………………………..
حالم بد شد
از هر گذري كه رد مي شديم بوي عطر چاي صلواتي فضا را پر كرده بود.هركس به وسعش چادري برپا كرده بود و سه چهارتا جوان سيني به دست دنبال اين ماشين و اون عابر به راه ميفتند و نذري تعارف ميكردند.
صداي مداحي و رو.ضه كه تا پاسي از شب فضاي محله را پر ميكرد.
بچه ها ي كوچيك تر عشقشون اين بود كه لباس مشكيشون را با كدام شلوار ست كنند و برند هيئت و زنجير بزنند.?
دخترهاي نقلي چادر مشكي به سر دنبال ماماناشون توصف هاي عزاداري و روضه?
اشك هاي پاي منبر و خيل جمعيت و زيارت عاشورا?
چه روز هاي قشنگي بود كه فكر نمي كرديم بشه خاطره!!!!!!!!!!
البته بعضي خاطرات بر ميگرده.ولي گاهي سلب توفيق ميشه كه قدر داشته هامون را بدونيم.
شايد اگه يه روزي بهتون مي گفتن اين روز را نخواهيد داشت باورتون نمي شد.
قدر داشته هامون را بدونيم.
امروز داشتم داخل وبلاگ ها جستجو میکردم.یه سری به وبلاگ های قدیمی البته نه خیلی قدیمی زدم.دوستان مجازی که شاید تا سال پیش صدر نشین این وادی مجازی بودن و لی الان…………………..چند بار هم تا حالا جسارت کردم و از این دست پیام ها گذاشتم.
دلم تنگ شد واسه دوستام.وبلاگ هایی که مدت هاست وبلاگشون فعال نیست.از نوشته های قشنگ و خودمونی و سادشون خبری نیست.نمی خوام نا امیدتون کنم و بگم وبلاگ ها مرده اند.سوالم اینه چرا وبلاگ های عالی و خودمونی قبل خاموشند؟؟؟؟
دلم می خواست نظر تون را بدونم چی شده که اینطور شده؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
شنیدید میگن هرچه را بهر کاری آفریدند.یعنی هرچیزی توی این دنیا بیهوده نیست و هدفمند هست.حالا سخن را عرفانی نکنم!!مقصودم از این همه دراز گویی این بود.ما 5انگشت در یک پا داریم.آقای شصت نمیدونم شایدم خانمی باشه که نیاز به رژیم داره…………..نقش عمده ای در راه رفتن حضرات دارد.
تا به حال به این موضوع فکر کرده بودید.من که نه!!!
تا اینکه یکی از این روزهای شیرین که سرم را داخل کابینت فرو کرده بودم در چوبی کابینت در رفت و تلپی افتاد روی شصت پام و اوه اوه نگم که بهتره……….اونجا بود که مدت ها لنگیدم و فهمیدم عجب اثری داشت در راه رفتنم.یک انگشت در راه رفتن!!!!
وَمَا خَلَقْنَا السَّمَاءَ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا بَاطِلًا ۚ ذَٰلِكَ ظَنُّ الَّذِينَ كَفَرُوا
و آسمان و زمين و آنچه را در بين آنهاست بيهوده نيافريديم. اين پندار كافران است.
حالا فرض کنید کل بدن ما با این اندام ریز ودرشت و بعد مادر جامعه و جهان و….. بیهوده افریده شدیم و هدفی از پس ما نبوده.!!!!
مگه میشه
سلام/روزهایتان چگونه می گذرد؟از قرنطینه خارج شده اید یا نه؟سرگرم فضای مجازی و درس هستید؟یا شبکه شاد دانش آموزی ؟فرض کنید اگه یه گوشی داشته باشید و 3تا بچه دانش آموز؟یا اصلا گوشی نداشته باشید؟
فرض کنید چقدر فایل و حجم در س؟اوه اوه ……………….
ما با دوتا ش در گیریم !!دو تا گوشی هم شکرانه خدا هست.
اما رسیدگیش چی
مگه من معلممم
همون آموزشی که سر کلاسش داره را تو فضای مجازی با هموم کیفیت و کمیت میزاره منتها دانش آموز سال اول که شرایطش داخل کلاس نیست و با دو ستاش و چشم توچشم معلم
خدایا خودت یه کمکی کن
به نظرم آموزش مجازی هم یه هنره
یعنی کیفیت و کمیت در زمان کم
البته نمی خوام زحمت معلمین را زیر سوال ببرم ها اما هر دم از این باغ …………………………………..
وقتی یه ویروس کوچولو میتونه جهانی رافلج کنه بی انکه ابرقدرت های جهان بتوانند در مقابلش حتی یک شلیک کوچک کنند و همه دست به دعا برمی دارند و یک معجزه الهی را به مدد می طلبند.
اونوقت شاید برامون قابل درک باشه که چطور مقدمات ظهور یک شبه فراهم میشه.
چطور یک شبه همه منجی را فریاد می زنند.
البته قصدم قیاس این زمان با زمان ظهور نیست.
هدفم بیان این مطلب هست که خواست خدا بالاترین خواست هاست.
در خيابان مي رفت و لابه لاي جمعيت مردم را مذمت مي كرد/حالا خوبه اين همه اخطار دادند!!
داخل مغازه هم كه مي شد همه جا را خالي ميكرد كه مي خواهم لباس بخرم خلوت كنيد مريض نشويم.
خلاصه…………..انگار اين جزو افرادي كه بايد در خانه ميماند نبود
اين كنايه حال اين روزهاي خيلي از ماست
يا خيلي ها را ديدي ميگويند ترافيك خيلي سنگين بود ………..توكجاي اين ترافيك بودي!!!!!!!!!!
هر وقت هم كه زنگ مي زنيم درحال خريد ضروري هستند…………………
درخانه بمانيم
كرونا هر بدي داشت يه خوبي داشت
خداجونم خوب فهميدم و خوب قدر دان شدم
چه نعمت هايي داشتم و بي خبر از ش بودم
راحت دست مي دادم . با دوستانم ديده بوسي ميكرد
راحت خوراكي ها را باهم نصف ميكردم
راحت دركنار هم مي ايستاديم
راحت خريد مي رفتيم
راحت كارهايي كه دوست داشتيم را انجام ميداديم
راحت………………….
خدايا غلط كردم………….
حالا خوب نگاه ميكنم تاببينم چه چيزهاي خوبي دارم كه ديگه به خاطر چيزهاي جزئي ناشكري نكنم