ناشنوایی خواست به احوالپرسی بیماری برود. با خودش حساب و کتاب کرد که نباید به دیگران درباره ناشنوایی اش چیزی بگوید و برای آن که بیمار هم نفهمد او صدایی را نمی شنود باید از پیش پرسش های خود را طراحی کند و جواب های بیمار را حدس بزند.
پس در ذهنش گفتگویی بین خودش و بیمار را طراحی کرد . با خودش گفت « من از او می پرسم حالت چه طور است و او هم خدا را شکر می کند و می گوید بهتر است . من هم شکر خدا می کنم و می پرسم برای بهتر شدن چه خورده ای . او لابد غذا یا دارویی را نام می برد. آنوقت من می گویم نوش جانت باشد پزشکت کیست و او هم باز نام حکیمی را می آورد و من می گویم قدمش مبارک است و همه بیماران را شفا می دهد و ما هم او را به عنوان طبیبی حاذق می شناسیم.
مرد ناشنوا با همین حساب و کتاب ها سراغ همسایه اش رفت و همین که رسید پرسید حالت چه طور است ؟ اما همسایه بر خلاف تصور او گفت دارم از درد می میرم. ناشنوا خدا را شکر کرد. ناشنوا پرسید چه می خوری ؟ بیمار پاسخ داد زهر ! زهر کشنده ! ناشنوا گفت نوش جانت باشد. راستی طبیبت کیست؟ بیمار گفت عزرائیل ! ناشنوا گفت طبیبی بسیار حاذق است و قدمش مبارک. و سرانجام از عیادت دل کند و برخاست که برود اما بیمار بد حال شده بود و فریاد می زد که این مرد دشمن من است که البته طبیعتا همسایه نشنید و از ذوقش برای آن عیادت بی نظیر کم نشد.
آیت الله بهجت (ره) : ما برای اوقات خواب خود افسوس میخوریم که چرا برای نماز شب بیدار نمی شویم،در صورتی که اوقات بیداری را به غفلت می گذرانیم!زیرا اگر در بیداری به توجه و بندگی مشغول بودیم،توفیق بیداری شب را نیز برای تهجد و خواندن نافله ی شب و تلاوت قرآن پیدا میکردیم. ?در محضر بهجت،ص۱۴
مشاورهی_شتری
ﺭﻭﺑﺎﻫﯽ ﺍﺯ ﺷﺘﺮﯼ ﭘﺮﺳﯿﺪ: ﻋﻤﻖ ﺍﯾﻦ ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ ﭼﻘﺪﺭ ﺍﺳﺖ؟ ﺷﺘﺮ گفت: ﺗﺎ ﺯﺍﻧﻮ! ﻭﻗﺘﯽ ﺭﻭﺑﺎﻩ داخل ﺭﻭﺩﺧﺎﻧﻪ شد، ﺁﺏ ﺍﺯ ﺳﺮﺵ ﮔﺬﺷﺖ! ﺭﻭﺑﺎﻩ ﻫﻤﺎﻧﻄﻮﺭ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﺏ ﺩﺳﺖ ﻭ ﭘﺎ ﻣﯽﺯﺩ ﻭ ﻏﺮﻕ ﻣﯽﺷﺪ، ﺑﻪ ﺷﺘﺮ ﮔﻔﺖ: ﺗﻮ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﯽ ﺗﺎ ﺯﺍﻧﻮ! ﺷﺘﺮ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ: ﺑﻠﻪ ﺗﺎ ﺯﺍﻧﻮ، ﻭﻟﯽ ﺗﺎ ﺯﺍﻧﻮﯼ ﻣﻦ، ﻧﻪ ﺯﺍﻧﻮﯼ ﺗﻮ!…
ﻫﻨﮕﺎﻣﯽ ﮐﻪ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻣﯽﮔﯿﺮﯾﻢ و قصد استفاده از تجربهی او را داریم ﺑﺎﯾﺪ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﻃﺮﻑ ﻣﻘﺎﺑﻞ ﻭ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺭﺍ نیز ﺩﺭ ﻧﻈﺮ ﺑﮕﯿﺮﯾﻢ، ﻟﺰﻭﻣﺎً ﻫﺮ ﺗﺠﺮﺑﻪﺍﯼ ﮐﻪ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﺩﺍﺭﻧﺪ، ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎ ﻣﻨﺎﺳﺐ ﻧﯿﺴﺖ. لذا فقط از مشاور امین و متخصّص راهنمایی بخواهید.
نقل ازکانال همسرداری حرفه ای
ﭘﻴﺎﻣﺒﺮﺍﻛﺮﻡ (ص) :
ﺍﺯ ﻧﺸﺎﻧﻪ ﻫﺎﻯ ﻓﺮﺍ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﻭ ﻧﺰﺩﻳﻚ ﺷﺪﻥ ﻗﻴﺎﻣﺖ:
ﺗﺒﺎﻩ ﺳﺎﺧﺘﻦ نماز،
ﭘﻴﺮﻭﻯ ﺍﺯ ﺷﻬﻮﺗﻬﺎ،
ﺗﻤﺎﻳﻞ ﺑﻪ ﻫﻮﺳﻬﺎ،
ﺑﺰﺭﮔﺪﺍﺷﺖ ﺛﺮﻭﺕ ﻭﻓﺮﻭﺧﺘﻦ ﺩﻳﻦ ﺑﻪ ﺩﻧﻴﺎﺳﺖ.
ﺩﺭ ﺁﻥ ﺷﺮﺍﻳﻂ، ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻛﻪ ﻧﻤﻚ ﺩﺭ ﺁﺏ ﺣﻞ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ، ﻗﻠﺐ ﻣﺆﻣﻦ ﺩﺭ ﺩﺭﻭﻧﺶ ﺁﺏ ﻣﻰ ﺷﻮﺩ، ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﻣﻨﻜﺮﺍﺗﻰ ﻛﻪ ﻣﻰ ﺑﻴﻨﺪ ﻭ ﺗﻮﺍﻥِ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺩﺍﺩﻥ ﻧﺪﺍﺭﺩ.
ﻭﺳﺎﺋﻞ ﺍﻟﺸﻴﻌﻪ،ﺝ۱۱،ﺹ۲۷۶
توی اتوبوس دختری با دوستش نجوا می کرد اگه شانس بیارم
چند قدم اون طرف هم سخن از شانس بود
شانس چیست؟
معنی عنایت ویژه خدا تو زندگی شانس هست
«بار الها! من بارها از درگاه تو مسئلت میداشتم که برای عبادت، فراغتی بمن عنایت فرمائی تا به اطاعت و فرمان برداری تو قیام ورزم از اینکه اکنون درخواست مرا اجابت فرموده ای در برابر چنین توفیقی سپاسگزارم»
فرازی از دعای امام موسی کاظم علیه السلام هنگامی که توسط یاران طاغوت هارون الرشید دستگیر شدند.
اوج تسلیم و توکل
اوج اخلاص و راضی به رضای خدا بودن
قشنگترین برداشت از وقایع زندگی
در روایات ما راه کارهایی برای ایجاد رابطه ی محبتی میان بنده و خدا بیان شده که عمل به آن ما را به طعم شیرینی که زینت عابدان امام سجاد در مناجات المحبین فرمود خواهد رساند:ا-انجام واجبات و ترک محرمات که خداوند بر عهده بند گانش قرار داده،امام صادق (ع) فرمود: خداوند می فرمایند:هیچ چیز به اندازه ی انجام واجبات بنده ام را نزد من محبوب نمی کند.
حضرت آیت الله بهجت می فرمایند: با اطاعت خداوند پس از معرفت او که موجب محبت خدا و محبت کسانی می شود که خداوند آن ها را دوست میدارد،مانند انبیا و اوصیا که محبوبترین آن ها در نزد خداوند محمد و آل محمد بوده و نزدیکترین آن به ما امام زمان است.
2-خدمت به خلق 3- محبت و مهر بانی و ارتباط برای خدا و توکل بر او 4-محبت و کمک به فقرا 5- حلم و بردباری 6-یاد مرگ 7- دشمنی با دشمنان خدا 8-یاد کردن نعمت های خدا 9-حزن و شکر 10- پر هیز از مال حرام
(به نقل ازکتاب بشقاب های سفره پشت بام مان)
نه توفیق عیدی رفتن سادات را داشتم تا حالا!نه این همه عید غدیر اومد عیدی از سادات گرفتم.! امروز یه کلاس داخل مدرسه برگزار شد.که از قضا توسط حجت الاسلام سید…….بود.اما از عیدی ایشون هم خبری نبود.عجب حاجی !!! داخل سرویس نشسته بودیم که راننده سرویس یه هزاری نو نو بهمون داد و گفت :استاد صبح این ها را داد گفت از طرفشون عیدی بدم به شما. من و این همه خوشبختی محاله. دیگه دیگه به فال نیک گرفتم.اولین عیدی سادات
صبح که از خیابان گذر میکنم تا به مقصد برسم.مجاهدین در راه خدا را میبینی !!!
اما به جای نارنجک وتفنگ در دست پلاستیک نان وپنیر دارند و گاهی هم ظرف ناهار.
منتظر هستند منتظر اتوبوس که او ن ها را نه به میدان رزم که به میدان کار ببردو تلاش کنند برای رزق و روزی حلال ان شا الله
«اَلکادُّ لِعِیالِهِ کَالْمُجاهدِ فی سَبیلِ الله؛[3] کسی که برای اداره زندگی خانواده اش تلاش می کند، مانند کسی است که در راه خدا جهاد می کند»
بحارالانوار، ج103، ص12.