امروز جشن میلاد حضرت زینب را در مدرسمون برگزار کردیم.بیایید با هم ببینیم
معمولا تقدیر از برگزیدگان مسابقات هست
سخنرانی اساتید برجسته مثل خانم دکتر آشتیانب
مولودیه خوانی
البته با پذیرائی
شب اومد خونمون ,کلی با هم باز ی کردیم.خاله بازی و بدو بدو و…..
با اصرار از مامانش خواست شب خونمون بخوابه……………
موقع خواب دیدم زیر لب های کوچکش چیزی را زمرمه میکند …………..
دقتم را زیاد کردم و دیدم با خدا نجوا میکند ………..
خدایا تورا خدا امشب خواب بابا را ببینم……….
خدایامن دلم تنگ شده ،امشب بابا را ببینم…………….
دلم شکست ؛آرزو کردم کاش به حرفش گوش نمی کرم ،فقط خدا طاقت داشت نجواهای دلتنگیش را بشنود؛خودش ضامن شهید در خانوادهاش شده………………….
شرمنده شدم…………………………………برای یک عمر ……………………………
با شادی نشاط دستش را رها کرد وارد کلاس شد و در جمع دوستانش نشست.ذوق و شوق از سر و پایش می بارید.معلم درسش را که داد با صدای بلند گفت حتما این کاردستی را با کمک پدر یا مادرتون انجام بدهید.از جایش بلند شد و دستش را بالا گرفت خانم اجازه:ماکه بابا نداریم ،بابای من شهید شده صدایش در کلاس که پیچید و قلب من یخ کرد.جگرم آتش گرفت . تازه شروع دلتنگی هایش شده
یادمه وقتی کسی از ما می پرسید اگه نظر شما با ولی فقیه فرق کنه کدام نظر را می پذیرید ؟؟؟ با افتخار بادی در غبغبه می انداختیم می گفتیم حتما به ولی فقیه حالا تو واکسن زدن و نزدن و کدام را بزنم بین دو راهی موندیم…………..
دخترک کوچک 5ساله را در بغلش گرفت و محکم فشارش دادو بوسه ای از پیشانیش کرد و شروع کرد به قلقلک دادنش.
صدای خنده اش فضای کوچه را پر کرد.
از وقتی پدرش شهید شده بود؛ زیاد تحویلش میگرفت.
اما این بار فرق داشت. جنس بوسه اش متفاوت بود.
دخترک خندان خندان از ما دور شد و به طرف خانه رفت.مرد با نگاهش بدرقه اش کرد و
اشک در چشمانش حلقه زد و با صدای لرزان گفت:دلم از حرف های محیا آتش گرفت ،از من خواست از این به بعد به جای بابای شهیدش بغلش کنم و او را بوسه کنم.
مدتی است جنس غم شهدا را عجیب با گوشت و پوستم درک میکنم…………..
اشک از گوشه چشمانم به زمین می غلتد،دلتنگی هایش را با شیطنت های کودکانه اش آشکار کرده است.صدایش می زنم تا اندگی از فضای شیطنت رهایش کنم.دلتنگی هایش را فراموش کند.آسمان پر ستاره شب را به او نشان می دهم تا غرق رویا شود .
میگویم هرکس بتواند با ستاره ها شکلی بسازد برنده است.!!
نگاهی به آسمان پر ستاره میکند.ساکت شده است و به آسمان زل زده .بعد از مدتی حیران و ناتوان در جستجوی شکل مورد نظرش ،میگوید: میتونی شکل بابا را هم با ستاره ها برایم پیدا کنی؟!!
دو سه روزی است که بابایش آسمانی شده او فرزند یک شهید مدافع حرم است
امروز روز دختر است ؛دختران سرزمین عزیزم ایران
در میان دخترانه های کشورم امروز دخترانی را می شناسم که به جای اینکه پدر آنان را در آغوش بکشد ،آنان مزار پدر شان را در آغوش خواهند کشید
دخترانی که دلتنگ نگاه پر مهر پدر و دستان گرم و نوازشگر پدر در این روز هستند
کلامی از عمق جان که به آنان بگوید دختر عزیزم روزت مبارک
امروز ما مدیون خون شهدا و خانواده شهدا هستیم
این روزها با تمام وجودم لمس کردم که عشق قیمت ندارد
با تمام وجود لمس کردم که نبود پدر قیمت ندارد
این روزها شهر من مهمان شهید مدافع حرم است
شهیدی که فرزندانش امروز تبریک پدر را به گونه ای دیگر خواهند شنید
به یاد شهید مدافع حرم شهید سعید مجیدی
طرز تهیه
??در یک قابلمه مقداری آب می ریزیم تا به جوش بیاد وقتی جوش اومد پیازهای خرد شده رو داخلش می ریزیم و صبر می کنیم تا دوباره بجوشد و پیازها حداقل۵ الی ۱۰ دقیقه داخل آب بجوشند بعد پیازها رو در آبکش ریخته و مدتی صبر می کنیم تا آبش بره
?در ماهی تابه روغن ریخته و وقتی خیلی داغ شد کم کم پیازها رو سرخ می کنیم.
?ریختن بیش از حد پیاز در ماهی تابه باعث میشه تا پیازها نرم بشه و یا بعضی هاش بسوزند و بعضیهاش سرخ نشده باقی بمونند.
?یک درجه قبل از طلایی شدن رنگشون، ماهی تابه رو از روی شعله کنار گذاشته و پیازداغ رو در صافی استیل پهن می کنیم تا خنک بشه و از روغن صاف شده برای سرخ کردن بقیه پیازها استفاده می کنیم.
?این پیاز داغ رو در شیشه داخل یخچال می تونید نگهداری کنید و موقع پخت غذا استفاده کنید
?این پیاز داغ خیلی ترد و خوشمزه میشه و به خصوص برای ریختن روی آش ، چون شکل خودش رو حفظ می کنه و نرم نمیشه بسیار مناسبه.
?و در ضمن بوی موندگی هم نمیگیره به مناسبت حلول ماه مبارک رمضان گروه خوشمزه های رمضان ایجاد شده تا گرمی سفره های رمضان و حال و هوای قشنگ افطار و سحر گرمی بخش دل هامون بشه. دوستان عزیزم شیرینی ها وغذاها و افطاری های سالم و ایرانی وملل و……متنوع و خوشمزه ماه رمضان خود را همراه با دستور پختش به اشتراک بگذارید.تا موقع افطار و سحر مدام نگیم چی درست کنم ؟؟؟ https://eitaa.com/joinchat/956891249Ce79619d861